تازه چندروز بود که یار صبحرویش شده بودم.
همینطور که به بازیشون توی حیاط خیره شدهبودم، فکر میکردم که چطوری میشه باهاشون ارتباط گرفت.
یه دفعه دیدم از پشت داره میزنه به بازوم.برگشتم سمتش گفت: «آقا چشمات رو ببند برات یه هدیه دارم»
چشمام رو بستم و وزن کم یه کاغذ رو کف دستم حس کردم، چشمام رو که باز کردم یه برگه دیدم با یه قلب قرمز وسطش.
خندید و گفت «قلب ما واسه شما»
همونجا به جواب سوال ذهنیم رسیدم.
بچهها محبت و اهمیت دادن ما رو با تمام قلبشون حس میکنن و به خودمون بر میگردونن.
این فرمول درسته؛😉 محبت متقابل…
امتیاز شما به این مطلب