«غصه نخوریا من مطمئنم تا چند روز دیگه خوب میشی!» صدای عرفان رو شنیدم که زل زده بود به چشمهای مینا خانم و این جمله رو بهش میگفت. مینا...
دبستان پسرانه
دبستان دخترانه
متوسطه اول پسرانه
متوسطه اول دخترانه
جوانکده (مرکز مهارتآموزی)
پیشگام (نهضت)
جابزی (مدرسه سیار)
مرکز همیم
مرکز رشد
هنرستان پسرانه
خانه دوستی(مرکز نگهداری شبانه روزی)
برای زندگی چیزهای دیگری هم باید یاد گرفت
مانند تفکر انتقادی، تفکر خلاق، خودآگاهی، تجزیه و تحلیل و…
ارتباط با خود، خدا، دیگران، طبیعت مانند ارتباط مؤثر، همدلی، ارتباط مثبت اجتماعی و…
مانند حل مسئله، مدیریت فردی و اجتماعی، کنترل خشم، نهگفتن، خودساختگی و…
«غصه نخوریا من مطمئنم تا چند روز دیگه خوب میشی!» صدای عرفان رو شنیدم که زل زده بود به چشمهای مینا خانم و این جمله رو بهش میگفت. مینا...
«خانم من هیچ وقت یاد نمیگیرم چیزی رو ببافم.» شیما وقتی توی مینیبوس جابزی به دستهام نگاه میکرد این رو گفت. فهمیده بودم یاد گرفتن بافتنی براشون سخته اما...
در روزگاری که خردسال بودیم خانه پدربزرگ و مادربزرگهایمان بهشت برینی بود پر از دارودرخت. آنجا طبیعت زندهتری از خانه پدر و مادرمان داشت. بازی و خوشحالیمان کش میآمد،...
حالش بد بود میگفت: «خیلی زشته بچسبی به ماشینها و ازشون به زور پول بخوای من خستهام از کار کردن، از چسبیدن به آدمها و… » دوست نداشت دیگه...
خیلی روزها، میتونین شاهد دعوا کردنهاش به خاطرکوچیکترین مسائل باشین. امیر، غمهایی رو روی شونههاش تحمل میکنه که حتی برای بزرگترها، حسابی سنگینه. به خاطر همین، یکی از بچههاییه...
رابطه خوبی با پدرش نداشت. به عنوان یه مددکار، سعی کردم یه جلسه سه نفره رو با حضور پدرش برگزار کنم تا ارتباطشون بهتر بشه. علی، انگار یه پسر...
از وقتی چشمهام رو باز کردم دور وبرم پر بود از چیزهایی که دیدنش برای خیلی از آدمها سخته چیزهایی مثل اعتیاد، فقر، خشونت و…. زندگی کردن تو شرایط...
«نامهها» یعنی کسانی هستند که میخواهند همدیگر را بشنوند. دوست داشتم بچهها را با نامه به دفتر مددکاریِ پیشگام* دعوت کنم تا بدانند که تکتک آنها چهقدر برای ما...