خاله كلاس چندمى؟
سوالى بود كه با شنيدنش شوكه شدم، سعى كردم لبخند بزنم و گفتم عزيزم من خيلى وقته مدرسهام تموم شده و الان خودم معلمم. پسرک گفت یعنی تو به بقیه چیز یاد میدی؟ مثلا یاد میدی روی این آدامس رو بخونن؟ گفتم آره پسرم. گفت خب الان به من ياد بده. از حرفش خوشم اومد,گفتم اینجا که کتاب و دفتر نداریم تا بهت یاد بدم شما باید بیای مدرسه تا مثل بقیه باسواد بشی. چند ثانیه به بساطش خیره شد و فکر میکرد. دوباره نگاهش رو سمتم برگردوند و گفت خانم اگه کتاب دوستم رو بیارم بهم یاد میدی؟ قول مىدم هر روز بیام همین ایستگاه، قول قول! خاله به جای پول مدرسه هم هرچقدر دلت خواست آدامس و دستمال بردار. خوبه؟ میای بهم درس بدی؟
میدونستم ظرفیت ثبتنام مدرسه تموم شده از طرفی هم نمیشد از برق چشمهای این پسر گذشت, یه لحظه یاد همیار معلمهامون افتادم, گفتم: شماره بزرگترت رو اگه داری بهم بده, من با همکارام صحبت میکنم که اگه شد یه معلم مهربون بیاد بهت خوندن نوشتن یاد بده.
ته کارتن بساطش رو نشونم داد, یه شماره با دستخط بچگانهای نوشته شده بود. یادداشت کردم و گفتم امیدوارم زودتر باسواد بشی پسر قشنگم!
گفت خداحافظ خاله, شماره رو گم نکنی.
توی راه مدرسه, چهره معصومش مدام جلوی ذهنم بود. به امید روزی که هیچ بچهای به خاطر شرایطش، محروم از تحصیل نشه
4 پاسخ
خدا کنه. خدا کنه به حدی برسیم که درک کنیم و عمل کنیم به
** اگر در حد یک سرپناه کوچک و یک غذای ساده که از گرسنگی و سرما از بین نریم با ارزش ترین نیاز هر فرد در دنیای امروزی حداقل مهارت خواندن و نوشتن است درست به اندازه ی همان سر پناه کوچک و آب و غذای کوچک
به نظر من ، کسی که از علمش برای نجات زندگی انسانی می بخشد عاقلترین بخشنده بعد از خدای باریتعالی است
سلام استاد ارجمندی عزیز
از آشنایی با شما بسیار خرسندیم. از این که متنهای موجود در سایت صبحرویش را مشاهده کردین و کامت گذاشتین از شما تشکر میکنم.
همراهی شما بسیار امید بخش است.
به امید روزی که کار کودکان فقط بازی کردن باشد.
من معلم بازنشسته هستم با ۳۱ سال خدمت رسمی و الان دو سال به صورت حق التدریس باز نشسته
خدا داند که هنوز در تمام این ۳۳ سال لذتی ماندگارتر از آموزش خواندن و نوشتن به دو کودک اهل افغانستان( که فقط ۳ ماه موفق به یادگیری شدند ) که پدرشان بنای ساختمان دوستی بود و بی مادر ….
بالای ۲۰ سال می شود که هر شب عید پاکتی از ترکیه ، تبریک نوروز با جملاتی زیبا به در خانه ی پدری می رسد. تماس گرفتم و گفتم یک تلفن کافیست. ذوق زده اشکم سرازیر شد وقتی در پاسخم این چنین گفت : نامه دادن برای کسی که خواندن و نوشتن یادم داد دلچسب تر است و محترمانه تر
دلم می خواهد استادم ببیند که هر سال چقدر بهتر می نویسم و لذت ببرد.
آنهایی که در سختی حمایت می شوند خیلی کم اتفاق می افتد قدر محبت را فراموش کنند
سلام استاد ارجمندی عزیز
باور بفرمایید که با خواندن پیامهای پرمهرتان به وجد آمدیم. قلم زیبا و موثر شما در تعریف خاطره آموزش به دو کودک اهل افغانستان بسیار دلنشین بود و دم از قلب مهربان و روشن شما میزند.
ممنون که مارا درشادی این اتفاق ارزشمند شریک کردین.
تشکر از توجه ارزشمندتون به مطالب سایت