اشتراک گذاری

کودک کار و سلامت روان

آموزش سلامت روان به کودکان کار

به اعتقاد متخصصین حوزه روانشناسی اجتماعی، سلامت روانی فرد، پیش زمینه سلامت اجتماعی  او به حساب می آید. به همین دلیل، آموزش سلامت روان به کودکان کار را اگر مهمتر از سلامت اجتماعی آنان در نظر نگیریم، بلا شک نقش بی بدیل و مؤثری را خواهد داشت.

کودکان کار، به دلایل متعدد­ (رجوع شود به مقاله: چالش های پیش روی کودکان کار)، در طول زندگی، سلامت روانی آن ها در معرض انواع آسیب های بیشماری قرار دارد.

به اعتقاد متخصصین، سلامت روان، فراتر از نبود بیماری است. اگر آموزش‌ های مختلف به بهبود و ارتقای سلامت اجتماعی کودکان کار (رجوع شود به مقاله: سلامت اجتماعی و کودکان کار) کمک می‌کند، قطعاً مهارت هایی نیز در راستای ارتقای سلامت روان وجود دارد.  

از نظر «ویلیام گلاسر»، انسان سالم کسی است که از بودن با دیگران لذت می‌برد، به‌ ویژه افراد مهم زندگی مانند خانواده، همسر و دوستان. بیشتر اوقات، احساس سرزندگی و نشاط می‌کند و می‌کوشد دیگران هم چنین احساسی داشته باشند. بسیار می‌خندد، زندگی بدون تنشی دارد و به ‌ندرت گرفتگی و دردهای مبهم را تجربه می‌کند. از زندگی لذت می‌برد، تفاوت‌های فردی را به‌طور کامل می‌پذیرد و افراد را همان گونه که هستند قبول دارد.بسیار کم انتقاد می‌کند و برای تغییر دیگران تلاش نمی‌کند. اگر موضوع یا فردی برایش ناراحتی و چالشی ایجاد کند، اگر بتواند آن موضوع را حل می‌کند؛ در غیر این صورت از آن عبور می‌کند. علت هیجان‌های منفی خود را می‌داند و برای حل مشکل اقدام می‌کند. خلاق است و از توانایی‌های بالقوه خود استفاده می‌کند. حتی وقتی در موقعیت‌های ناراحت‌کننده قرار می‌گیرد، علت ناراحتی خود را می‌داند و برای رفع آن تلاش می‌کند.

برای مشاهده لایو اینستاگرام بین جناب دکتر علی صاحبی بنیانگذار موسسه تئوری انتخاب ایران و جناب آقای محمدحسن داوودی مدیر مدارس کودکان کار صبح رویش با موضوع بررسی تاثیرات روان شناختی دوران کرونا بر کودکان کار اینجا را کلیک کنید. 

بنابراین، برمبنای تعریف ارائه شده در بالا می توان به طور کلی، آموزش سلامت روان به کودک کار را در چهار دسته تقسیم بندی کرد:

  • کنترل هیجانات

کودکان، امواج هیجانی را به قوت تمام دریافت می‌کنند؛ این امواج به نوزاد کمک می‌کند دریابد در دنیا و بدنش مشکلی وجود دارد. به همین دلیل، نوزاد گریه می‌کند تا به پدر و مادرش بفهماند از نظر هیجانی و جسمانی در وضعیت خوبی نیست. از این رو، والدین با شنیدن گریه نوزاد، برای بر طرف کردن نیازهای او اقدام می‌کنند و شرایطی را فراهم می‌آورند که نوزاد به آرامش و راحتی برسد.

 با گذشت زمان، والدین کودک، تفاوت انواع گریه‌های او را می‌شناسند. به عنوان مثال، نوع گریه کودک گرسنه با نوع گریه کودک خسته یا خواب‌آلوده متفاوت است. سرانجام، کودکان زبان را یاد می‌گیرند، می‌توانند حرف بزنند و نیازهای هیجانی و جسمانی خود را به این وسیله ابراز کنند. والدین نیز می‌توانند به کودک آموزش دهند چگونه نیازهای خود را بیان و برای رفع آن‌ها اقدام کند.اما کودکان کار، به دلیل مشکلات عدیده از جمله ضعف نهاد خانواده، بسیاری از مهارت های مورد نیاز درباب سلامت روان را کسب نخواهند کرد. در همین راستاست که سلامت روان آنان به دلیل معضلات گوناگون مانند مشکلات خانوادگی و ناتوانی پدر و مادر در یادگیری مهارت هایی مانند کنترل هیجانات، در معرض آسیب های متعددی قرار خواهد گرفت. از این رو، تنظیم هیجان به معنی شناسایی هیجان‌ها و دادن پاسخ مناسب به آن‌ها بدون نقض حریم دیگران است.

https://www.beytoote.com/baby/psychology-baby/make1-peace-your-child.html

برای مثال، کودک، حس ناراحتی خود را تشخیص می‌دهد و بدون ایجاد حس ناراحتی در دیگران، برای تأمین نیاز خود و برطرف کردن ناراحتی‌اش تلاش می‌کند. والدینی که امکان خودآگاهی، درک و مواجهه با احساسات ناخوشایند را برای کودک ایجاد نمی‌کنند موجب می‌شوند کودک یاد نگیرد چگونه در مواجهه با احساسات مختلف آن‌ها را تشخیص دهد و برای تأمین نیازهای خود کاری کند. بنابراین، کنترل و تنظیم هیجان، کلید سلامت روان، سرزندگی و نشاط است.

  • به وجود آوردن روابط دوستانه و قابل احترام  

آموزش مهارت ایجاد روابط دوستانه به کودک، از اولین لحظات زندگی شروع می‌شود. والدین کودک، با تمام درک و توانایی، تلاش  می‌کنند عشق، احساس امنیت و لذت ارتباط را به او منتقل کنند.  با بزرگ ‌تر شدن کودکان، آن‌ها روابط دوستانه‌ گسترده‌ای در محدوده خانواده، دوستان و حتی دیگر افراد جامعه برقرار می‌کنند.

https://namnak.com

اما کودکان کار، به علت ضعف در نهاد خانواده و شرایط محیطی سکونت و زندگی شان، توانایی درک احساس امنیت، لذت ارتباط و … را تجربه نخواهند کرد.

  • یادگیری حل مسئله

کودکی که به لحاظ روانی سالم است، می‌داند که توانایی حل مشکلات خود را دارد، اما نه به این معنا که او باید تمام مشکلات اش را به‌ تنهایی حل کند. براساس بخشی از مهارت حل مسئله، کودک می‌داند، در صورت نیاز، چه زمانی و چگونه می‌تواند از دیگران کمک بگیرد.

از این رو، یکی از مواردی که بهتر است برای رشد و ارتقای سلامت روان به کودک آموزش داده شود مهارت حل مسئله است؛ یعنی، برای کودک موقعیت‌ هایی فراهم شود که با توجه به شرایط سنی و روحی‌اش بعضی از مشکلات خودرا حل کند. مهارت حل مسئله برای یک کودک دو ساله یافتن اسباب بازی گم شده، برای یک کودک هفت ساله مرتب کردن کتاب‌های کتابخانه و برای یک کودک چهارده ساله برنامه‌ریزی روزانه و پرداختن به تمام برنامه‌هایش است. اما کودکان کار، به دلیل وضعیت متفاوت زندگی شان، بسیاری از موارد این چنینی را نه تنها تجربه نخواهند کرد، بلکه فقدان آن بسیار حس می گردد.

مهارت حل مسئله احساس نیاز به قدرت و آزادی را در کودکان برآورده می‌کند. با آموزش حل مسئله، والدین به کودک آموزش می‌دهند چگونه و چه هنگام از یک شخص مناسبب کمک بگیرد. در عین حال، کودک می‌آموزد که توانایی حل چالش‌های خود را دارد. به مرور زمان و طی مواجهه با چالش‌های متعدد، کودکان به افرادی ماهر در حل مسئله تبدیل خواهند شد.

البته با وجود ضعف نهاد خانواده و مشکلات پیش روی کودکان کار، نقش سازمان های مردم نهاد (مانند مؤسسه صبح رویش)  در راستای بهبود سلامت روان کودکان کار، دو چندان خواهد شد.

  • رفع نیازهای اساسی مانند احساس آزادی، قدرت و تفریح

کودکان به نحو طبیعی به برطرف کردن نیازهای روان شناختی  شان مانند حس قدرت، تفریح و آزادی  نیاز دارند. البته کودکان به طور ذاتی با این نیازها متولد شده‌اند، اما نمی‌دانند چگونه آن‌ها را برآورده کنند. وظیفه نهاد خانواده است که در ابتدا این نیازها را برای کودک رفع کنند و در مرحله بعد، به او آموزش دهند چگونه بدون آسیب زدن به دیگری نیازهای خود را برآورده کند. از این رو، سلامت روان زمانی به وجود می آید که فرد، با در نظر گرفتن حقوق دیگران، به توانایی رفع این نیازها برسد.

 

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *