اشتراک گذاری

چگونه در مترو هم‌سفر کودکان کار شویم؟

اگر برای رفت‌وآمدتان از وسایل نقلیه عمومی استفاده می‌کنید، احتمالا گذارتان به مترو افتاده است.

این جمله‌ها هم زیاد به گوشتان خورده است:

ـ خاله/ عمو! یه فال بخر!

ـ یه آدامس می‌خری؟! هیچی دَشت نکردم!

ـ دستمال دارم! خاله/ عمو می‌خری؟!

ـ و…

شاید وقتی این بچه‌ها سراغتان می‌آیند، دلتان می‌گیرد و وظیفه خودتان می‌دانید که حتما به آن‌ها پولی بدهید تا زودتر به خانه‌هایشان بروند.

اما ته دلتان مطمئن نیستید که این کار درست است یا غلط!

خاله/ عمو! یه دَشتی بده!

یادتان هست که وقتی موقعیت‌های مواجهه با بچه‌ها را بررسی می‌کردیم، در موقعیتی که بچه‌ها بدونِ ارائه کالا یا خدماتی از ما پول می‌خواهند، رفتار درست چه بود؟!

«به‌هیچ‌وجه پولی پرداخت نمی‌کنیم؛ قاطعانه، محترمانه و دوستانه به چشمانش نگاه می‌کنیم. در چند جمله کوتاه به او می‌گوییم که برای چیزی که نمی‌فروشد، هزینه‌ای پرداخت نمی‌کنیم. بعد از این اعلام موضع، نسبت به اصرارهای او، رفتاری خنثی انجام می‌دهیم».

خاله/ عمو! آدامس/ دستمال/ بیسکوئیت/ … می‌خری؟!

اگر رفتار او شبیه فروشنده بود، بررسی می‌کنیم که آن کالا را احتیاج داریم یا نه! اگر می‌خواهیمش، ما هم مثل یک خریدار برخورد می‌کنیم؛ هم‌زمان با نگاه به چشمانش، به او سلام می‌کنیم، قیمت کالا را می‌پرسیم، کیفیتش را چک می‌کنیم، پول را می‌دهیم و بقیه پولمان را هم می‌گیریم. تشکر می‌کنیم و تمام!

اگر شرایط گفت‌وگو با او هست، به او می‌گوییم که «اگه تو فروشنده‌ای، نیاز نیست دونه‌دونه سراغ آدم‌ها بیای! وسط مترو وایسا و کالات رو معرفی کن و قیمتش رو بگو! اگه کسی بخواد بخره، صدات می‌کنه!».

خاله/ عمو! فال می‌خوای؟!

این شیوه‌ای که بچه‌ها فال می‌فروشند، کم از تکدی‌گری ندارد. فال حافظ، شرایط و کیفیتی دارد. اینکه تعداد فال‌ها، اندازه تعداد شعرهای دیوان باشد و وقتی از بین آن‌ها انتخاب می‌کنی، انگار که به دیوان حافظ تفأل زده باشی.

از طرفی، امروزه با توجه به فراگیری استفاده از گوشی‌های هوشمند، به‌راحتی می‌توان نرم‌افزارهای فال‌حافظ را نصب کرد و فال گرفت.

درواقع بچه‌ها برای این مدل فروش، سلیقه مشتری را در نظر نگرفته‌اند. درنظر گرفتن این مسئله، جزو خصوصیات اولیه یه فروشنده سالم است. شاید اگر خلاقیت به خرج می‌دادند و از شاعرهای مختلفی، شعر می‌آوردند و به‌عنوان فال می‌فروختند، کاری متفاوت بود. یا اگر با دستان خودشان، فال‌ها به‌صورت دست‌نویس نوشته بودند، ماجرا متفاوت می‌شد.

از طرفی دیگر، معمولا در رفتارشان، اصل دیگری از فروشندگی سالم را نیز زیر پا می‌گذارند.

ـ فال می‌خری خاله/ عمو؟!

ـ چنده؟!

ـ هرچقدر کَرَمته!

ـ قیمت چقدره خب؟!

ـ هرقدر خودت دوست داری بده!

معمولا بچه‌ها قیمتی برای فروش فال‌هایشان مشخص نمی‌کنند. آن‌ها را فال‌ها را بسته‌ای و با قیمتی بسیار پایین می‌خرند و با قیمتی آزاد می‌فروشند. درواقع می‌خواهند دستِ خالی تکدی‌گری نکنند؛ اما ذاتِ این مدل فروش، چیزی جز تکدی‌گری نیست.

از شما می‌خواهیم که ترجیحا یا فال را از بچه‌ها نخرید، یا اگر خواستید بخرید، حتما قیمت را او مشخص کند؛ قیمتی متعادل و منصفانه.

اگر بابِ گفت‌وگو باز بود، از او بخواهید که کالاهای کاربردی‌تری با خودش بیاورد و بفروشد.

یه مشت بزن! بیا! این کادو مال تو!

یکی از شیوه‌های تکدی‌گری رایج در جامعه ما، معذب‌کردن مشتری است. یعنی او را در عملِ انجام‌شده قرار می‌دهیم تا نتواند «نه» بگوید!

یادتان هست، تا چند سال پیش، کنار مکان‌های زیارتی، عده‌ای بودند که کتاب یا کاغذهای دعا را در دستان ما می‌گذاشتند و به ما می‌گفتند: «بفرمایین! نذریه!».

چند ثانیه بعد، قیمت نذر را می‌گفتند و پولش را طلب می‌کردند!

خیلی از ما در آن لحظه، شرم می‌کردیم و پول را می‌دادیم. مدتی که گذشت، دیگر فهمیدیم که نباید از این عده چیزی بگیریم و کم‌کم این رفتار، خاموش و محو شد.

درحال‌حاضر هم بچه‌ها از این روش استفاده می‌کنند. آن‌ها دستمال، فال یا شکلاتی را به ما می‌دهند و می‌گویند: «بیا! این مال خودت! هدیه است!». چند دقیقه بعد می‌آیند و می‌گویند که پولش را بده!

یا دستمال و فالی را در دامن ما می‌گذارند و می‌روند. ما دنبالشان می‌افتیم که آن را پس بدهیم، چون آن دستمال و فال را نمی‌خواهیم، از طرفی هم نمی‌خواهیم مدیون او باشیم.

خیلی‌هایمان هم پول آن را می‌دهیم.

یادآوری می‌کنیم که این شیوه‌ها، همه و همه در دسته تکدی‌گری می‌گنجند؛ نه فروشندگی.

کدام فروشنده‌ای وقتی از کنار مغازه‌اش رد می‌شویم، یک شلوار می‌دهد دست ما و می‌گوید: «بیا! این مال تو! هدیه است!». بعد هم نرسیده به چهارراه بعدی، خودش را به ما برساند و بگوید: «پول شلوار رو نمی‌دی؟!».

توصیه ما این است که وقتی چنین رفتاری می‌بینید، به‌هیچ‌وجه خرید نکنید تا این رفتار تقویت نشود.

اگر امکان گفت‌وگو هست، به او بگویید که از این کارش خوشتان نیامده است. بگویید که حس می‌کنید که دارید دروغ می‌شنوید و این کار مسئله برایتان ناراحت‌کننده است.

اگر هرکدام از بچه‌های کار، کالایی را به‌عنوان هدیه به شما داد، از شما می‌خواهیم که اگر طاقتش را دارید، آن کادو را بپذیرید و همان‌جا جلوی روی خودش از آن استفاده کنید. لازم است که این بچه‌ها، با هزینه این روش تکدی‌گرایانه‌شان مواجه شوند.

آن‌ها مطمئن هستند که شما هیچ‌وقت از آن کالا استفاده نمی‌کنید و فکر می‌کنند این روش، هیچ ضرری برایشان ندارد. درصورتی‌که بزرگ‌ترین ضرر، فریب و رفتار دروغینی است که هر روز انجام می‌دهند و ممکن است در شخصیتشان جا بیافتد.

لطفا هدیه‌های بچه‌ها را بپذیرید تا بدانند جمله‌ای که می‌گویند و ادعایی که می‌کنند، ممکن است هزینه زیادی برایشان داشته باشد.

اگر فال است، همان موقع باز کنید و بخوانید و از او تشکر کنید که چنین هدیه‌ای به شما داده است.

اگر شکلات است، باز کنید و میل کنید. با همه وجود از او تشکر کنید که چنین هدیه‌ای به شما داده است.

اگر دستمال است، باز و استفاده کنید.

بچه‌ها ممکن است در برخورد اول، ناراحت شوند، پرخاش کنند و داد و بیداد راه بیاندازند. اما اگر رفتار همه ما طوری باشد که انگار جمله اولشان را کاملا باور کرده‌ایم، بعد از مدتی کوتاه، رفتار خود را تغییر خواهند، چون برایشان هزینه دارد.

حتما کیفیت چیزی که می‌خرید را چک کنید!

خیلی وقت‌ها هدف ما برای خرید از بچه‌ها، صرفا کمک به آن‌هاست و پیش خودمان فکر می‌کنیم که ممکن است اصلا از آن کالایی که ازشان خریده‌ایم استفاده نکنیم.

اما از شما می‌خواهیم که حتی اگر چنین نیتی دارید نیز کیفیت کالا و خدمات را چک کنید. چون لازم است بچه‌ها یاد بگیرند، برای اینکه در دنیای فروشندگی موفق باشند، لازم است برای ساخت کیفیت مناسب، تلاش کنند.

تمیزی و جنس دستمال را چک کنید!

پلمپ آدامس یا هر کالایی که می‌فروشند را چک کنید!

قیمت رایج برای آن محصول را چک کرده و بعد پول پرداخت کنید!

تازگی بیسکوئیت‌ها را کنار خودش چک کنید!

اگر شرایط گفت‌وگو بود، به بچه‌ها یاد دهید که چطور می‌توانند بهترین محصولات را با قیمت مناسب تهیه کنند و آن‌ها را برای فروش بیاورند.

نمی‌گذارد بروم!

ممکن است برایتان پیش آمده باشد، وقتی در مترو ایستاده‌اید یا در یکی از پیاده‌روهای شهر قدم می‌زنید، حس کنید یکی از کودکان‌کار پایتان را گرفته باشد و نگذارد که حرکت کنید.

ـ تو رو خدا یه چیزی ازم بخر! نمی‌گذارم بری!

ـ جون مادرت! خدا مامان و بابات رو نگه داره!

و…

شاید حاضر باشید برای اینکه خیلی سریع از آن موقعیت پرفشار خارج شوید، پولی به آن کودک بدهید و بروید.

شاید هم عصبانی شوید و او را با ناراحتی از خودتان جدا کنید.

موقعیت اعصاب‌خردکنی است. طبق چیزی که یاد گرفته‌ایم، در موقعیت تکدی‌گری قرار داریم. حتی اگر دستِ آن کودکِ عزیز، کالایی باشد، رفتار او تکدی‌گرایانه است و خریدن از او مجاز نیست.

سعی کنید بنشینید و هم‌قد او شوید. سعی کنید آرام و با احترام، او را از خودتان جدا کنید. در چشمش نگاه کنید. دو سه جمله با او گفت‌وگو کنید و بگویید که از این کارش اذیت می‌شوید.

ـ من خیلی اذیت می‌شم که شما این‌طوری پام رو می‌گیری! اگه با فاصله ازم وایمیستادی و چیزی برای فروش داشتی، نگاه می‌کردم شاید به دردم می‌خورد و می‌خریدم. اما الآن که دلیلی نداره بهت پول بدم.

ـ مامانم مریضه! خب یه پولی بده دیگه! چقدر خسیسی!

ـ ناراحت شدم که مامانت مریضه! اما ربطی نداره.

ـ الهی مامانت بمیره که به من کمک نکردی!

ـ سکوت… (رفتار خنثی)

 

نیاز به تأکید نیست که با این حرف‌ها، هیچ آسیبی به کسی نخواهد رسید. خداوند، در نهایتِ عدل، به هیچ دعا و نفرینی، بدونِ بررسی و حکمت خودش، ترتیبِ اثر نمی‌دهد.

قبول داریم که شنیدن این کلمات، بسیار آزاردهنده است. اما این کودکان هم آگاهی زیادی نسبت به رفتار غلطشان ندارند. آن‌ها از دستِ اطرافیانشان یاد گرفته‌اند که با این روش‌ها می‌توانند دیگران را وادار کنند به آن‌ها پولی بدهند.

از شما می‌خواهیم که در این لحظات، آموزش‌هایتان را در ذهنتان مرور کنید. قلبا باور داشته باشید رفتاری که انجام می‌دهید، به نفع طولانی‌مدت زندگی همین کودکی است که با نهایت ناراحتی، درمقابل شما ایستاده است. اگر او چند سال با این روش، به پول (هدف و دستاورد) برسد، نمی‌تواند هیچ‌وقت در زندگی‌اش عزتمندانه پای خواسته‌های خود بایستد و شدنی‌ها و نشدنی‌های زندگی را بپذیرد.

با نهادی‌شدن این خُلق در شخصیتش، به خود و اطرافیانش، آسیب‌های جبران‌ناپذیر می‌زند و شما با انجام رفتار صحیح با او، تا حدی از این آسیب جلوگیری می‌کنید.

پرس‌وجوگری در زندگی بچه‌ها؛ ممنوع!

حتما برایتان خیلی دغدغه است که بچه‌ها مدرسه بروند، لباس مناسب داشته باشند، از طرف خانواده‌شان اذیت نشوند، مهارت یاد بگیرند، از خودشان مراقبت کنند و هزاران مسئله دیگر.

ممکن است شما مهارت دوستی با بچه‌ها را خوب بلد باشید، اما فضای تقویت‌شده غلطی که وجود دارد، به ذهن بچه‌ها پیش‌فرض‌هایی داده است که نمی‌گذارد در قدم اول بتوانند ارتباطی بی‌توقعِ خرید را بپذیرند.

ممکن است شما از خودش و زندگی‌اش بپرسید، از در ذهن او این رفتار و پیگیری شما نشان می‌دهد که او برای شما مهم است و احتمال بیشتری دارد که از او خرید کنید.

بارها دیده شده که وقتی بچه‌ها را سوال‌پیچ می‌کنیم و چیزی از آن‌ها نمی‌خریم، کلافه و خشمگین می‌شوند. این احساس، نشان می‌دهد سوالات شما، فقط توقع آن‌ها برای دریافت پول را از شما بیشتر می‌کند.

 

از شما می‌خواهیم، اگر تمایل دارید در عین حفظ حریم عاطفی، کلامی و جسمی آن کودک، با او گفت‌وگویی عمیق و حامیانه داشته باشید، قبل از شروع مکالمه، با رعایت اصل قدم، تکلیف موقعیت خریدن یا نخریدن از او را مشخص کنید، بعد اگر تمایل داشت با او وارد گفت‌وگویی فارغ از موقعیت خرید شوید.

ـ خاله/ عمو! فال می‌خری؟!

ـ نه! من فال احتیاج ندارم! توی گوشیم فال دارم. چرا یه چیزی که بیشتر به درد بخوره نمیاری برای فروش؟!

ـ حالا بخر دیگه! ببین فالت چیه!

ـ اینکه فال واقعی نیست! بین 10تا پاکت که نمی‌شه فال گرفت. من لازم دارم، ممنونم.

ـ بخر دیگه!

ـ (سکوت! رفتار خنثی)

ـ …

وقتی مطمئن شدید که او دیگر امیدی به خرید شما ندارد، اگر تمایل و مهارت گفت‌وگو دارید، قدمی برای آن بردارید.

ـ من که گفتم نمی‌خرم! اما اگر دوست داری بیا با هم یکم بازی کنیم. من توی کیفم کاغذ دارم؛ گل‌یاپوچ بلدی؟!

ـ نه من بازی نمی‌کنم (باشه، مراقب خودت باش!) / باشه، بازی کنیم!

اگر خواست وارد این ارتباط کیفی شود، از او بخواهید فال‌هایش را کنار بگذارد تا چند دقیقه‌ای با هم بازی کنید!

اگر شرایط حمایتی متفاوت از او دارید، شرایط آن کمک را برایش توضیح دهید و صرفا به او «پیشنهاد» دهید که اگر بخواهد، می‌تواند این کار را انجام دهد.

ـ تو درس می‌خونی؟!

ـ نه؛ نمی‌رسم برم مدرسه! باید سر کار باشم!

ـ بعضی از مدرسه‌ها هستند که ساعتشون مناسب با ساعت کاری شماست. من می‌شناسم چندتاشون رو، می‌خوای بهت معرفی کنم؟!

ـ کجا هست؟!

ـ بیا! این آدرسشه! اگه خواستی یه سر بزن!

 

تأکید می‌کنیم که در این موقعیت دیگر اجازه ندهید گفت‌وگویی درباره خریدن بشود.

از طرف دیگر، به این مسئله دقت کنید که بین «گفت‌وگو و پیشنهاد حمایت» به کودکان و «کنکاش و اطلاعات‌گیری»، تفاوت بسیار بزرگی وجود دارد.

از خودتان بپرسید علت سوال‌هایی که می‌پرسید چیست؟! اگر امکان حمایت دارید، کمترین سوال‌ها را بپرسید و به آنچه لازم است اکتفا کنید تا رفتار ترحم‌خواهی را در آن‌ها تقویت نکنید.

3.7/5 - (3 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *