سلامت اجتماعی و کودکان کار
از مشخصه های ارزیابی سلامت اجتماعی یک جامعه، سلامت اجتماعی اعضایش به خصوص کودکان آن جامعه است. سلامت اجتماعی نقش به سزایی در فراهم آوردن پویایی و کارآمدی کودکان در هر جامعه دارد. به دلیل آنکه رشد و توسعه هر اجتماعی در گرو وجود کنش گران آگاه، کارآمد و خلاق است، شکی نیست که سلامت جسمی و روانی آینده سازان جامعه، نقش پر رنگی در این مسیر ایفا میکند.وجود آسیب ها و مشکلات اجتماعی در هر جامعه ای، کودکان را بیشتر از گروه های دیگر در معرض خطر قرار میدهد و به رشد و سلامت اجتماعی آنها آسیب می رساند.
در زمان حال، هنگامی که موضوع سلامت مطرح میشود، توجه صرف به بُعد جسمانی، نوعی ساده اندیشی به حساب می آید. سلامت در دنیای امروز، معنای وسیع تری را پیدا کرده و ابعاد گسترده جسمانی و روانی را شامل میشود. مصادیقی مانند شیوه زندگی و وضعیت اقتصادی- اجتماعی، از عوامل تأثیرگذار بر سلامت به حساب میآیند.
از اینرو، پژوهشگران حوزه اجتماعی، مفهوم سلامت اجتماعی را به عنوان یکی از ابعاد سلامت مطرح میکنند.
به اعتقاد این اندیشمندان، سلامت اجتماعی عبارت است از ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع و کیفیت روابطاش با افراد دیگر، نزدیکان و گروههای اجتماعی که عضو آنها است و بدون در نظر گرفتن معیارهای اجتماعی و محیطی نمیتوان عملکرد شخص و سلامت او را ارزیابی کرد.
براساس مطالعات انجام شده، کودکان کار از سلامت جسمی، روانی و اجتماعی کمتری نسبت به سایر کودکان برخوردار هستند و میزان بالایی از مشکلات عاطفی، رفتاری و کلامی در میان این کودکان گزارش شده است. اکثریت کودکان کار، خانوادههایی با وضعیت اقتصادی ضعیف دارند. خانوادههایی که از مهارتهای لازم برای زندگی برخوردار نیستند و سلامت اجتماعیشان پایین است. ضعف عمده این گروه از کودکان، در مهارتهای شناختی، هیجانی، انگیزشی و رفتاری بوده و این مسئله، زمینه طرد آنها از اجتماع را فراهم خواهد کرد.
در همین راستا، به طور کلی، میتوان شاخصهای سلامت اجتماعی (درباب کودکان کار) را شامل موارد زیر دانست:
- فقر اقتصادی
- خشونت
- رشد جمعیت (بُعد خانوار)
- آموزش(سطح سواد)
- پوشش بیمه
- بیکاری یا اشتغال به کارهای پست (سیاه)
- نابرابری اجتماعی
- سوء تغذیه و … .
در ادامه به طور خلاصه به هرکدام از این موارد اشاره میگردد.
- فقر اقتصادی: بسیاری از خانوادههای کودکان کار با مشکلات عدیده اقتصادی مواجه هستند. اعضای این خانوادهها در تأمین نیازهای اساسی و اولیه خود مانند خوراک، پوشاک، مسکن مناسب و … ناتواناند. به همین دلیل، کودکان خانواده بالاجبار و برای کمک به تأمین نیازهای اولیه حیات ( یا در قامت سرپرست خانوار یا به عنوان کمک خرج خانواده) به کار مشغول میشوند. این خانوادهها، به لحاظ برخورداری از مزایای اقتصادی اجتماع، معمولاً در سه دهک پایین قرار دارند؛ دهکهایی که در تأمین شام شبشان نیز درماندهاند. به عبارت دیگر، این کودکان و خانوادههایشان به لحاظ قشربندی اجتماعی، جزو طبقه پایین اجتماعی به حساب میآیند. طبقهای که هیچگونه پساندازی ندارد و کار روزانه اعضای خانواده، تنها پسانداز آن میباشد.
- خشونت: یکی از معظلات کودکان کار، وجود خشونتهایی است که اینان پیوسته با آن مواجهاند. خشونتهایی که کودکان کار با آن مواجهاند را میتوان در دوسته کلی خشونت خانگی و خشونت خارج از خانه یا خشونت اجتماعی مطرح کرد.
https://www.irna.ir/news/82605542
در دسته اول، تعداد متعددی از این کودکان در خانوادههایشان مورد خشونت جسمیِ (یا جنسی) دیگر اعضای خانواده قرار میگیرند. این کودکان ممکن است توسط پدر، برادر، عمو، دایی و … ضرب و شتم مداوم را تجربه کنند. در دسته دوم، کودکان خشونت جسمی (یا جنسی) را در محل کار خود چه در کارگاهها، کورهپزخانهها و چه در کف خیابان تجربه میکنند. در هر صورت، خشونت چه در شکل اول و چه در قالب شکل دوم باشد، آثار ناگواری را بر سلامت جسمی، روحی و … کودک بر جای میگذارد.
- رشد جمعیت: یکی از خصیصههای اصلی خانوادههای این کودکان، گستردگی بُعد خانوارشان است. این گستردگی بُعد خانوار همراه با زندگی در یک اتاق یا مکان بسیار کوچک یا بعضاً غیربهداشتی، لذت زندگی و آسایش زیست را از آنان سلب خواهد کرد. به عبارت دیگر، اینان نه در محیط خانه و نه در خارج از خانه (محیط کار) آسایش محیطی را درک و تجربه نمیکنند.
- آموزش: کودکان کار به علت مشکلات اقتصادی خانواده، بالاجبار از سنین کودکی به کار اشتغال خواهند داشت. این اشتغال به کار، اجازه پرداختن آنان به تحصیل را نداده یا در صورت تحصیل، از کیفیت آموزش میکاهد. بسیاری از این کودکان یا به مدرسه نمیروند یا در سطوح ابتدایی تحصیل ماندهاند. از سویی دیگر، نگرشهای فرهنگی خانوادههای قابل توجهی از این کودکان، مانعی بر سر راه تحصیل آنان به شمار میآید.