یک روز دوشنبه خوشحال و پرانرژی راه افتادم سمت مدرسه.در کل مسیر به طرحدرسی که آماده کرده بودم، فکر میکردم. به واکنش بچهها. چهره تکتکشون را تصور میکردم. به مدرسه رسیدم و بعد از برنامه صبحگاهی و صرف صبحانه، کلاس آغاز شد.
بچهها پرسیدند: «خانم امروز قراره چی کار کنیم؟». گفتم: «قراره قصه بخونیم، ولی با قصهخوندنهای قبل فرق میکنه. امروز میخوام قصه رو به یه زبان دیگه بخونم».گوشی ام برداشتم و قصهای را که شب قبل نوشته بودم، خواندم.
همهی بچهها مات و مبهوت نگاهم میکردند و زیر لب غر میزدند؛ چون قصه را به زبان مازندرانی خواندم.
بعد از پایان قصه، از بچهها خواستم هرچه از ماجرای قصه فهمیدند، بگویند. در حد چند کلمه که تقریبا فارسی بود، گفتند و از حسِ خواندنم یک چیزهایی دستشان آمده بود.قصه را دوباره و اینبار به زبان فارسی خواندم.بعد از تمامشدن قصه، احساس بچهها را پرسیدم.
بعضیهایشان حس ترس و ناامنی داشتند و بعضی هم حس خشم که این چه داستانی است؟
پرسیدم از چه چیزی ترسیدید؟ بچهها گفتند: «از این ترسیدیم که هیچی متوجه نشدیم و الان شما ازمون سوال میکنین و نمیدونیم چی جواب بدیم… اونوقت ممکنه تنبیه و تحقیر بشیم جلوی شما».
ذهنم خیلی مشغول شد. بچهها پیشفرضی در ذهن خودشان داشتند و از اولین چیزی که میترسیدند، تنبیه و دعوا سرِ نفهمیدنشان بود.
از بچهها خواستم ذهنشان را از این پیشفرض خالی کنند و یک بار دیگر به سوالم جواب دهند. «غیر از این ذهنیت، موقع خوندن قصه از طرف من احساس خطر کردین؟ چون قصه رو به زبان دیگهای میخوندم، خطری از طرف من حس کردین؟».
همه با هم گفتند: «نه!».
من اصل درس را شروع کردم و تفاوت مفهوم «چهره» و «رفتار» را به بچهها یاد دادم.
اینکه ما به همه زبانهای دنیا مسلط نیستیم، اما زبان رفتار و بدن در همه جای دنیا یکی است. همه آدمهای عصبانی در هر کجای دنیا، رنگ پوستشان برافروخته میشود و فریاد میزنند و همه آدمهایی که میترسند، قلبشان تند میزند و مضطرب میشوند و خودشان را عقب میکشند.
پس زبانِ بدن، یک زبان جهانی و ناخودآگاه است و آموزش این زبان، از هر زبان کلامی واجبتر است. ملاک دوستیابی و ارتباطمان با دیگران هم باید رفتارشان باشد، نه کلام و ادعا و جایگاهشان. چون رفتار، چیزی است که همه ما، تشخیص آن را بلد هستیم.
آخر کلاس از بچهها بازخورد گرفتم و خواستم که بگویند کلاس امروز برایشان چطور بود؟ جملههای بچهها بسیار دلگرم کننده بود و از آن ترس و خشم اول کلاس خبری نبود.