سر صف خودپرداز ایستاده بودم، طبق معمول پسرکی از دور آمد سمتم و گفت خالهههه یه جوراب بخر. گفتم ممنون احتیاجی ندارم. همان سناریو اصرار و انکار تکرار شد. اما اینبار جمله متفاوتی شنیدم، خاله شما شوهر کردی؟ گفتم پسرم این سوالت خیلی شخصیه، جوابش به چه دردت میخوره؟ گفت نه خاله، فکر کنم منظورم رو بد گفتم. از این حجم ادبیات و درک ناگهان جا خوردم که با جمله بعدی که شنیدم تعجبم بیشتر هم شد. خاله منظورم این بود که روز مرد، نزدیکه… اگه ازدواج کردین برای شوهر یا برادری چیزی هدیه بگیرین. همان لحظه نوبتم شد. خواستم پسرک را دک کنم اما طرز بیانش به دلم نشسته بود. کارتم را وارد دستگاه کردم و روبه پسرک گفتم باشه صبر کن کار بانکیم رو انجام بدم. گفت پس من دوتا خوبش رو براتون سوا می کنم خاله. ترکیب سماجت و احترامی که در کلامش بود جذبم کرد. دو جورابی که برایم انتخاب کرده بود را خریدم. موقع خداحافظی دوباره گفت: خاله ببخشید اگه اولشم ازم ناراحت شدی…
معمولا کودکانکار، سعی میکنند با تکنیک تکدیگری و فروش کودکی خود، جنسی را به ما بفروشند و از رفتارهایی مانند نفرین کردن، التماس کردن، اصرار کردن و …استفاده میکنند که هر کدام از این رفتارها به عزت نفس کودکان خدشه وارد میکند. اما گاهی اوقات از تکنیکهای خلاقانه تری برای فروش محصول استفاده میکنند، در این موارد اگر به آن محصول نیاز داشته باشیم، مانعی برای خرید ما وجود ندارد.
مهم نیست از کودکانکار خرید کنیم یا خیر، مهم نحوه برخورد درست ما با آنهاست.