اشتراک گذاری

نقش انحرافات جنسی در ایجاد پدیده کودکان‌کار

نقش انحرافات جنسی و اختلالات جنسی کودکان در ایجاد پدیده کودکان کار چگونه است؟

به جای اینکه کودک کار و کودک خیابان بودن، معلول این قضیه باشد، به میزان بیشتر علتی است برای ایجاد اختلالات و انحرافات جنسی. چون این کودکان در پارک‌ها، خیابان‌ها و در دید کلی‌تر در مکان‌های جرم‌خیز مشغول فعالیت هستند با صحنه‌هایی (اعم از جنسی، خشونت و…) مواجه می‌شوند که مشاهده آنها برای کودک مناسب و متناسب نیست و این مواجهه پیش از موعد و ناایمن با این صحنه‌ها و اطلاعات یک عامل خطر عمده در شکل‌گیری انحرافات محسوب می‌شود. اکثر این کودکان مورد سوءاستفاده و تجاوز قرار می‌گیرند، کسانی که اختلال روانی/جنسی دارند، با فهم این مساله که این کودکان حامی ندارند، بیشترین سوءاستفاده را از کودکان می‌کنند.

عوامل موثر بر خودپنداری کودکان خیابانی چه چیزهایی است؟

خود‌پنداری به احساس خودکارآمدی فرد و میزان ارزیابی هر فرد از توانایی‌های خودش اشاره دارد. روانشناسان و جامعه‌شناسان خودپنداره (Self-concept)، را جزء اصلی تشکیل‌دهنده شخصیت و هسته مرکزی سازگاری اجتماعی قلمداد می‌کنند. در واقع خودپنداره شامل انسجام و وحدت بین احساسات، درک و شناخت پیرامون هویت، ارزش‌ها و نقش‌های فرد، موجودیت فیزیکی و چگونگی شناخت فرد از خویشتن است که عمدتا از طریق تماس‌های اجتماعی با سایر افراد و تجارب کسب می‌شود. خودپنداره مثبت موجب می‌شود تا فرد از اعتماد به نفس و احساس امنیت برخوردار باشد و در برابر انحراف اجتماعی تا حد زیادی مصونیت یابد. در حالی که خود پنداره بی‌ثبات و منفی، ناامنی ایجاد می‌کند و میزان سازگاری فردی و اجتماعی را مختل می‌سازد. لازم به ذکر است که خودپنداره از نوع نگاهی که دیگران به فرد دارند، به نوع نگاهی که فرد به خود دارد تبدیل می‌شود. به این معنی که بازخوردهای دریافت شده از نوع نگاه دیگران، خودپنداره فرد را شکل می‌دهد. در این میان چون کودکان کار و خیابان در فرآیند مواجهه و برخورد با محیط، نگاه حقارت‌آمیز افراد و کم‌توجهی آنان را دریافت می‌کنند، متاسفانه نمی‌توانیم انتظار خودپنداره ایده‌آل و سالم را از آنان داشته باشیم. در واقع می‌توان گفت: «خودپنداره ناشی از زیست جهانی است که برای کودک کار و خیابانی به وجود آمده است». این زیست جهان به صورت چند وجهی کودک را تحت تاثیر قرار می‌دهد و کودک در بعد خانوادگی متاسفانه دچار کژکارکردی است، در بعد روابط بین فردی نیز چون شخص فرصت شکل‌دهی مهارت‌های خود را نداشته است غالبا در روابط دچار شکست می‌شود که بر عزت نفس اجتماعی وی تاثیرگذار است. طبیعتا از فردی که در سه بعد، روانی، زیستی و اجتماعی خود دچار مشکل است، نمی‌توان انتظار داشت که خودپنداره‌ای مثبت داشته باشد. متاسفانه نهادهای اساسی خانواده، مدرسه و اجتماع به دلیل اینکه کارکرد خود را در قبال کودکان به درستی انجام نداده‌اند، قطعا سیکل معیوب را ایجاد کرده و باعث شکل‌گیری خودپنداری منفی در کودک می‌شود.(1)

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *