هفت گام برای پیشگیری از کودک آزاری
مرکز سلامت جهانی طفل، هفت گام را برای پیشگیری از طفلآزاری تعریف کرده است، میگوید: گام اول این است که خانوادهها باید در خصوص وجود خطراتی که از نظر جنسی، کودکان را تهدید میکند، اطلاعات و درک صحیحی داشته باشند و متاسفانه آمار و ارقام نشان میدهد که حدود ۹۰ درصد موارد آزارهای جنسی، طفل و خانوادهها شخص را از قبل میشناختند و به او اطمینان داشتند و در واقع قربانی همین اعتماد خودشان شدهاند؛ درواقع آزاردهندهها اغلب اوقات افراد آشنا هستند پس در نتیجه هیچگاه فرزندان را با افراد بزرگتر از خود(حتی نزدیکان و خویشاوندان) تنها رها نکنید. افراد آزارگر معمولا در دوران بلوغ به مشکل خود پی میبرند و فعالیت خودشان را در سنین جوانی و میانسالی شروع میکنند.
در ایالات متحده حدود ۵۰ درصد از مردانی که به علت پدوفیلی بازداشت شدهاند، متاهل بوده و بچه هم دارند لذا به هیچ عنوان تنها به این دلیل که یک فرد پدر یا مادر است، نباید به او به چشم شخص مورد اعتماد نگاه کرده و او را با کودک خود تنها بگذاریم؛ کودکان در اغلب موارد تجاوزگر را رسوا نمیکنند و این خود سبب آسیب جسمانی و روانی برای آنها میشود و براساس آمار سازمان ملل، از هر هشت طفلی که مورد آزار جنسی قرار میگیرد، تنها یک مورد آزار جنسیاش را گزارش میکند.
گام دوم عبارت است از به حداقل رساندن موقعیتهایی که به احتمال قوی به سوء رفتار و بروز آزار جنسی منجر میشود؛ درواقع آزارگرها اغلب کارهای خود را در غالب ارائه برنامه به تیمهای ورزشی، مدارس و یا سازمانهای مرتبط با کودکان ارائه دهند و در بعضی از موارد نیز ممکن است خود را به عنوان پرستار طفل معرفی کنند و متاسفانه در اغلب موارد رابطهی خوبی با کودکان دارند و به راحتی اعتماد آنها را جلب میکنند. شادی درباره مقابله با چنین شرایطی خاطرنشان میکند: خانوادهها باید در به حداقل رساندن این شرایط تلاش کنند و اگر مجبور هستند فرزندشان را برای شرکت در کلاسهای ورزشی، موسیقی و غیره با مربی تنها بگذارند، اول باید از صلاحیت اخلاقی فرد مطمئن شوند و از عوامل اجرایی تقاضای بازرسی بیشتری داشته باشند. خانوادهها میتوانند به صورت سرزده به کلاسهای آموزشی فرزندان خود وارد شوند و ارزیابی کاملی از محیط و شرایط به دست بیاورند.
آشنایی با خلق و خوی کودک و ایجاد رابطهی خودمانی بین والدین و فرزندان گام سوم برای پیشگیری از کودک آزاری تلقی شده. اگر والدین متوجه شدند که طفل شان خُلق آشفتهای دارد، باید با او صحبت کنند و حتما علت را از او جویا شوند در واقع والدین باید سد سکوت را بشکنند و تا حدی روابط خود را با فرزندان خودمانی کنند که کودکان از بیان حقیقت به والدین واهمه نداشته باشند.
والدین باید به فرزندانشان تعلیم دهند که در مورد ترسها و رخدادهایی که برایشان اتفاق میافتد، با آنها حرف بزنند. قطعا نگه داشتن این راز باعث میشود که کودک باز هم مورد سوء استفاده قرار گیرد. نکته بسیار مهم این است که وقتی کودکی ماجرای آزار دیدنش را مطرح میکند، ببیند چه میزان حمایتی را از طرف والدین خودش دریافت میکند. معمولا کودکان بعد از آزار جنسی در مرکز چالش خانواده و مورد مواخذه والدین قرار میگیرند. اکثر کودکانی که تحت پشتیبانی و مراقبت قرار میگیرند، به صورت پلیسی از آنها مراقبت می شود، عذاب می کشند و صدمه میبینند. علی رغم این که به طور روز افزون شاهد افزایش گزارشهایی از موارد سوء رفتار جنسی از کودکان هستیم، خانوادهها معمولا از بحث کردن در این راستا اجتناب میکنند و کمتر به بچههایشان تعلیم میدهند؛ هرچند احتمالا این اجتناب از طرف خانوادهها قابل درک باشد چون آزار جنسی از دشوارترین واقعیتها برای والدین است که باور کردن آن برایشان سخت است و در نتیجه با انکار قضیه تلاش میکنند از این احساس منفی و دردناک فرار کنند.
گام چهارم اطلاع والدین از علائم مربوط به آزار جنسی کودکان است که آنها را به عنوان اخطار و زنگ خطر بشناسند. منظور از علائم، علاوه بر موارد گفته شده، علائمی چون برافروختگی چهره، عفونتهای ادراری، سر دردهای مداوم، معده درد و دل درد، خارش و التهاب در ناحیه تناسلی، علائم روحی، روانی و رفتاری مثل ترسهای شدید، کابوسهای شبانه، گوشهگیری یا افسردگی، تحریک پذیری بالا و گوش به زنگی، خشمهای غیرقابل توجیه و سرکشی است که باید مورد دقت قرار گیرند. ناگفته نماند که به علت ترس و یا شدید بودن آزار ممکن است هیچ کدام از این علائم به وضوح بروز نکند.
شادی در خصوص گام پنجم نیز میگوید: اگر والدین در جریان آزار جنسی فرزندشان قرار گرفتند، در وهله اول نباید واکنش شدیدی در این مورد نسبت به فرزندشان نشان دهند. در زمان بروز این نوع رویدادها هرچند بسیار تلخ و وخیم است اما پدر و مادرها باید خونسردی خود را حفظ کنند و با کودکی که مورد آزار جنسی قرار گرفته، رفتار خوب و مناسبی داشته باشند.
در چنین شرایطی بچهها قطعا تبدیل به نقطه کانونی چالش پیش آمده در خانواده خواهند شد. نباید فشار روحی بیشتری به او تحمیل کنیم که خارج از گنجایش و توانش باشد. اگر بچه با یک واکنش خوب رو به رو نشود و نتواند آسان با والدین خود گفتگو کند، احساس عذاب و گناه بیشتری خواهد داشت و این ضربه مضاعفی به روحیه صدمهدیده خواهد بود. والدین دقت داشته باشند، بعد از ماجرای طفلآزاری فرزندشان که برای پیگیری قضایی ماجرا به مراجع نظامی و قضایی مراجعه میکنند، تا حد امکان فرزند خودشان را به چنین مکانهایی نبرند چرا که حضور کودکان در این مکانها اضطرابشان را بیشتر میکند.
وقتی کودک به والدینش میگوید که مورد آزار قرار گرفته است، والدین باید بیشتر از قبل از او تشکر کنند که این مسئله را به آنها گفته است و به نوعی باید به او بفهمانند که در میان گذاشتن چنین مشکلی با آنها شجاعت او را نشان میدهد و در قدم بعدی باید تلاش کنند که آرامش را به او برگردانند. پس از همه این موارد و در نخستین فرصت با یک مشاور و روانشناس مجرب و متخصص در این حوزه مشورت کنند. سعی کنید با آن روانشناسانی که در حیطه موضوعات تربیت جنسی فعالیت دارند، مشورت کنید. مشاوران و روانشناسان با توجه به این که از این موارد داشته اند و پرونده هایی با این موارد بررسی کردهاند، به شکل علمی با موضوع برخورد میکنند و بهتر میتوانند این موضوع را با فرزندتان بررسی کنند و راهکارهای تخفیف عوارض آزار و درمان آن را به والدین معرفی کنند تا عوارض این رخداد کمتر شود و کودک بهتر بتواند با این موضوع کنار بیاید. این مشاورهها هم برای کودک و هم برای والدین انجام میشود و قطعا نتایج بهتری نسبت به رفتارهای سلیقه ای و تجربی والدین خواهد داشت. این دو گام پایانی مربوط به جنبههای حقوقی مسئله است و این که خانوادهها چگونه از جنبه حقوقی و قانونی مشکل پیش آمده را پیگیری کنند. آشنایی خانواده ها با این مراکز درمانی و حقوقی باعث می شود که در زمان بروز این رخداد از صدمه بیشتر روانی و جسمانی فرزندشان پیشگیری کنند و این مددکاران و روانشناسان میتوانند حامی شما و فرزندتان باشند و یا این که قبل از رخ دادن طفل آزاری از آن پیشگیری کنند.
مثلا شماره ۱۲۳ اورژانس اجتماعی، مهمترین این مراکز است و به داد چنین مشکلاتی میرسد که از طرف سازمان بهزیستی است. مراکز درمانی و حقوقی در چنین مواقعی خدمات مناسبی به بچه آسیب دیده و هم خانوادههای آن ها میدهد. کمک گرفتن از این مراکز نباید مورد خجالت و موجب شرمساری خانوادهها باشد. این مراکز باید به خانوادهها معرفی شوند تا در صورت لزوم به آنها به عنوان مراجع قابل اتکا و اعتماد رجوع شود. چاره هر اجتماعی، تخصصی شدن خدماتش در قالب مراکز تخصصی برای پیشگیری و بعد از آن درمان هر مشکل و ناهنجاری است. درمان و پیشگیری حقوقی دو مورد نهایی بودند که هم زمانی دارند.
کودکآزاری و کودکان کار
این مشاور خانواده در پایان در مورد کودکان کار بیان میکند: یکی از معضلات بزرگ در این زمینه آزار و اذیت کودکان کار است که بسیار معصوم، مرتب و منظم هستند اما در قالب لباسهای کثیف. معضل اجتماعی کودکان کار تنها منحصر به کشور ما نیست بلکه سالها است که جوامع مختلف بشری با این معضل اجتماعی رو به رو هستند. این کودکان در بسیاری از کشورها زاییده روابط نامشروع و یا والدین معتاد هستند و متاسفانه مورد استثمار جنسی قرار میگیرند. وی ادامه میدهد: آزار جنسی در کودکان کار فقط منحصر به دختران نیست بلکه پسران هم مبتلا هستند و آن ها هم آسیب میبینند و متاسفانه کسی نیست که از آنها در برابر مخاطرات اجتماعی مراقبت کند. برخی از کودکان کار اغلب از ۱۲ یا ۱۳ سالگی مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند و از آن جایی که بچهها به خصوص دختران از قدرت جسمی لازم برخوردار نیستند، مجبور هستند تا تن به خواستههای شیطانی کسانی مثل مراقبان و پرستاران خودشان بدهند.
شادی اظهار میکند: کودکان کار توسط آن کسانی ساماندهی میشوند که از آنها بهره میبرند. اکنون این کودکانی که در کوچه و خیابان میبینیم که فال و… میفروشند، همان کودکان ناز، مرتب و زیبایی هستند که در قالب لباسهای کثیف و در جامعه کثیف در این رابطه زندگی میکنند و اینگونه از آنها بهرهکشی میشود.