یکی از مشکلاتی که کودکان را در جوامع درحال توسعه تهدید میکند موضوع کار کودکان است، این کودکان با توجه به شرایط خاص زندگی خویش، نمیتوانند از مقتضیات آن بازه سنی استفاده نموده و از آن محروم هستند، بنابراین در زمره آسیب پذیرترین اقشار جامعه قرار دارند و به واسطه شرایط و محیط زندگی زوایای مختلف خانوادگی و اجتماعی شان تحت تاثیر قرارمی گیرد. سازمان جهانی کار، به کودکان اجازه میدهد که از سن 13 سالگی کارهای سبک را انجام دهند. کارهای سبک به فعالیت هایی گفته میشود که در دامنه کارهایی مانند فعالیت های نظامی یا مواد مخدر نباشد و با تحصیل، تکامل جسمی و روانی کودک تداخل نداشته باشد. یکی از چالش های کار کودکان، تاثیرات آن بر سلامت روان کودکان می باشد، یکی از مهم ترین ابعاد سلامت روان که در کودکان کار آسیب می بیند امید است. بدرفتاری، سواستفاده، خشونت و کم توجهی نسبت به کودک باعث ناامیدی در کودک می شود. در مطالعه کرفوت 52 در صد از کودکان کاری که کاملا از خانواده هایشان جدا شده اند احساس ناامیدی را تجربه کرده اند و در کودکان کار شاخص های امید به آینده نسبت به سایر همسالان کمتر بوده است. علاوه بر این کارکردن در کودکان می تواند بر رشد و عملکرد شناختی کودکان تاثیر منفی بگذارد. ساختار های شناختی که افکار را سازمان دهی می کنند طرح واره نامیده می شوند، طرح واره های ناسازگار شامل افکار، عقاید و نگرش های ناکارآمد نسبت به خود و دیگران است. این نگرش ها در کودکانی که کیفیت زندگی و حمایت اجتماعی کمتری دارند و با تنهایی و مشکلات بین فردی بیشتری مواجه هستند نمود بیشتری پیدا می کند. با توجه به وجود آثار و پیامدهای پدیده کودکان کار، نیاز به مطالعات نظام مندی در خصوص شناسایی ابعاد سلامت روان مانند بررسی ابعاد ناامیدی و نگرش ناکارآمد است. بنابراین برای ایجاد تغییرات سازنده، دسترسی به اطلاعات توصیفی در مورد وضعیت مربوط به کودکان کار و شناسایی متغیرهای تأثیرگذار بر سلامت روان آنان مورد نیاز است. این پژوهش می تواند به عنوان مطالعه پایه برای پژوهشات آتی باشد، هم چنین پس از ارزیابی متغیرهای پژوهش با اجرای مداخلات روان پرستاری می توان در جهت بهبود سلامت روان جامعه هدف گام برداشت. این مطالعه با هدف تعیین ناامیدی و نگرش ناکارآمد در کودکان کار شهر تهران در سال 1400انجام شد.
روش کار: نوع پژوهش حاضر توصیفی- مقطعی بود که در کودکان کار شهر تهران در در سال 1400 انجام شد.
جامعه پژوهش حاضر شامل کودکان و نوجوانان کار 10 تا 18 ساله تحت حمایت مراکز کودکان کار جنوب شهر تهران بود. مراکز کودکان کار بر اساس منطقه جغرافیایی در جنوب شهر تهران انتخاب شدندکه شامل چهار مرکز مولوی – بازار -خاوران و مرکز همه کودکان بودندن. تعداد کودکان کار در مرکز مولوی 134 عضو، مرکز بازار 134 عضو، مرکز خاوران 144 عضو و مرکز همه کودکان مولوی 88 عضو بود. در مراجعه اولیه به هر مرکز اهداف پژوهش به زبان ساده برای کودکان توضیح داده شد. کودکان 10 تا 15 سال فرم رضایتنامه را جهت امضای والدین به منزل بردند و به دلیل اینکه ورود والدین به مراکز ممکن نبود (شرایط پاندمی کرونا) شماره تماس و ساعت پاسخگویی اطلاعرسانی شد و در ادامه به ابهامات خانوادهها پاسخ داده شد. کودکان 15 تا 18 سال ابتدا رضایتنامه را شخصاً امضا نموده و جهت دریافت رضایتنامه از مسئولان مراکز کمک گرفته شد. در نهایت رضایت نامه به امضای خانواده یا قیم قانونی هم رسید که در مراجعه بعدی از افراد تحویل گرفته شد. معیار ورود به مطالعه شامل داشتن سواد خواندن و نوشتن ، حداقل یک سال فعالیت در مراکز کودکان کار و نداشتن بحران عاطفی مانند مرگ والدین یا افراد درجه یک طی شش ماه گذشته بود. تعدادی از کودکان حمایت آموزشی و حمایتی دریافت می کردند و و در زمان پژوهش مشغول به کار نبودند، همچنین شیوع کرونا و تعطیلی مشاغل و بویژه مشاغل فصلی باعث شده بود که بعضی از کودکان، کمتر به کار پرداخته و فقط به تحصیل اشتغال داشته باشند که با نظر گروه پژوهش وارد مطالعه شدند. با توجه به پاندمی کرونا، محدودیتها، پروتکلهای بهداشتی و نظر به حفظ سلامتی کودکان تحت حمایت مراکز و طولانی نشدن نمونهگیری تعداد 247 نفر از افراد به روش نمونهگیری مستمر وارد مطالعه شدند که این فرایند به مدت 8 ماه و از فروردینماه 1400 تا آبان سال جاری 1400 طول کشید . از مرکز مولوی 92 نفر، مرکز بازار 70 نفر، مرکز خاوران 80 نفر، مرکز همه کودکان 5 نفر وارد مطالعه شدند. ابزار گرد آوری داده ها شامل چک لیست اطلاعات جمعیت شناختی و مقیاس نگرش ناکارآمد کودکان DAS C[1] د.الساندرو و بورتون بود. و پرسشنامه ناامیدی کودکان (CHS) کازدین (1986) و محل تکمیل پرسشنامه ها مراکز کودکان کار و زمان پاسخ دادن به هر سه پرسشنامه نیم ساعت و تکمیل پرسشنامه ها به صورت مصاحبه بود. داده های گردآوری شده با استفاده از روش های آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، فراوانی و درصد) و آمار استنباطی آزمونها آنالیز واریانس ، تی مستقل و ضریب هبستگی پیرسون و با سطح اطمینان 95 % با نسخه 16 نرم افزار SPSS تجزیه وتحلیل شد.
نتایج: محدوده سنی 10-12 سال دارای بیشترین فراوانی (42/90درصد) بود، 53/44 درصد از کودکان پسر و بقیه دختر بودند. این کودکان در پایههای اول تا ششم و متوسطه اول و دوم تحصیل میکردند که پایه سوم و چهارم (31/20 درصد) نسبت به سایر سطوح فراوانی بیشتری داشت. 31/ 43 درصد از کودکان فقط درس می خواندند و 56/70 درصد همزمان هم درس میخواندند و هم کار میکردند. سرپرست بیشتر کودکان پدر و مادر (80/56 درصد) بوده است. 66/80 درصد از کودکان کار ملیت غیر ایرانی و بقیه ایرانی بودند. تعداد اعضای خانواده 7-8 نفره نسبت به سایر سطوح فراوانی بیشتری داشته است(36/00 درصد). 56/7 درصد از کودکان کار میکردند که دستفروشی (32/90 درصد) و خیاطی (24/30 درصد) نسبت به سایر سطوح فراوانی بیشتری داشت. مدت زمان حمایت در بیش از نیمی از کودکان سه سال و کمتر بوده است(64/01درصد).
نتایج نشان داد که میانگین ناامیدی(1/96±7/63) در کودکان تحت حمایت مراکز کودکان کار جنوب شهر تهران، در سطح مطلوب بود، در بین ابعاد ناامیدی، میانگین نمره بعد انتظارات آینده(18/67±38/70) در ناامیدی بیشتر از بعد شادکامی (19/81±28/51) بوده است.
همچنین میانگین شادکامی کلی(19/8±28/51) و میانگین نگرش ناکارآمد (16/96±74/11) در سطح مطلوب بوده است. ناامیدی تنها با وضعیت کار کودکان مورد پژوهش ارتباط معنی دار آماری داشته است (0/029=p) و بین نگرش ناکارآمد با تحصیلات (0/026=p) وضعیت سرپرستی (0/029=p) و مدت زمان حمایت (0/022=p) ارتباط معنیدار آماری وجود داشت. بین نگرش ناکارآمد و ناامیدی کودکان کار همبستگی معنیدار آماری وجود نداشت (0/050<p). ناامیدی تنها با وضعیت کار کودکان مورد پژوهش ارتباط معنیدار آماری داشته است (0/029=p)، هرچند آزمون تعقیبی توکی اختلاف معنیدار آماری را در بین وضعیت کار نشان نداد.
نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش حاضر، میانگین ناامیدی و نگرش ناکارآمد در کودکان کار مطلوب بوده است و بین نگرش ناکارآمد و ناامیدی کودکان تحت حمایت مراکز کودکان کار جنوب شهر تهران ارتباط معنیدار وجود نداشت. بنابراین پیشنهاد می شود در آینده مطالعات بیشتر و در مدت زمان طولانی تر انجام شود. با توجه به پژوهشات محدود در ایران، ناامیدی و نگرش ناکارآمد کودکان کار در عناوین پژوهشی باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. نتایج این مطالعه نشان داد که ناامیدی و شادکامی کلی در کودکان کار جنوب شهر تهران، مطلوب اما انتظارات آینده در سطح میانه ابزار پژوهش بوده است ، توصیه می شود مطالعات مداخلهای با هدف ارتقای بعد انتظارات آینده ناامیدی کودکان صورت گیرد و تأثیر عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی بر ناامیدی و نگرش ناکارآمد در کودکان تحت حمایت مراکز کودکان کار بررسی گردد. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشترین نمره نگرش ناکارآمد در کودکان کار با سرپرستی سایرین و با مدت زمان حمایت دو سال بوده است، بنابراین پیشنهاد می شود در مداخلات آینده تمرکز ویژهای به کودکان کار که تحت سرپرستی سایرین غیر از پدر و مادر هستند شود. از طرفی دیگر با توجه به نتایج پژوهش مداخلات برنامه ریزی شده در جهت تقویت نگرش ناکارآمد کودکانی که به تازگی تحت حمایت مراکز قرار گرفته اند صورت گیرد. با توجه به فقدان ارتباط معنیدار بین نگرش ناکارآمد و ناامیدی کودکان تحت حمایت مراکز کودکان کار جنوب شهر تهران پیشنهاد می گردد، متغیرهای میانجی و مداخله گر مورد پژوهش قرار گیرد.