اشتراک گذاری

عوامل تهدید کننده سلامت روانی کودک‌کار

سلامتی تنها به‌ معنی فقدان بیماری و نقص عضو نیست، بلکه سلامت اجتماعی، روانی و جسمانی را نیز دربرمی‌گیرد. این بدین‌معناست که اساس سلامتی یک موضوع چند‌بعدی است و در راستای ارتقای سلامت جامعه، باید به تمام ابعاد آن به‌طور کامل توجه نمود. به‌عنوان مثال، در موضوع درمان اگر تنها بُعد زیست‌‌شناختی روان در‌نظر گرفته شود، شیوه‌های درمان به درمان شیمیایی (دارویی) منحصر خواهد شد. اما با در‌نظر گرفتن ابعاد روان‌شناختی سلامت، اصلاح ساختارهای اجتماعی و بررسی هویت افراد نیز در فرآیند درمان اهمیت می‌یابد. بنابراین باید توجه نمود که مشکلات جسمی بر روان فرد، مشکلات روانی بر جسم، هر دوی آ‌ن‌ها بر جامعه و اختلالات موجود در جامعه بر هر دو بُعد سلامتی تأثیرگذار هستند.

 

photo_2022-03-15_14-10-29

 در یک تعریف کلی، بهداشت روان یا سلامت روان به معنای سلامت هیجانی و روان‌شناختی است، به شکلی که کودک (فرد) بتواند از تفکر و توانایی‌های خود استفاده کند، در اجتماع عملکرد مناسب داشته باشد و نیازهای معمول زندگی روزمره را برآورده سازد.

سازمان جهانی بهداشت، سلامت روان را ترکیبی از دو بُعد می‌داند: بُعد منفی یا سلامت روان منفی که بر عدم وجود اختلالات، نشانه‌ها و مشکلات روانی دلالت دارد و بُعد مثبت یا سلامت روان مثبت که در برگیرنده هیجانات و خصوصیات شخصیتی مثبت از قبیل: عزت نفس، غلبه بر محیط، حس یکپارچگی و خود ـ کارآمدی است. بر این اساس، برنامه‌های ارتقای سلامت روان نیز نباید تنها بر جنبه پیشگیری از بیماری‌های روانی تکیه کنند؛ بلکه طبق تعریف داوین، این برنامه‌ها علاوه بر تلاش در جهت کاهش خطر بروز بیماری در جامعه، باید در برگیرنده اقداماتی باشند که به منظور افزایش شاخص‌های مثبت سلامت روان و میزان آسایش روان‌شناختی در افراد صورت می‌گیرد.

 

 

به همین دلیل، فرد از همان دوران کودکی نیازمند مراقبه و توجه‌ای است که سلامت روان آن در معرض آسیب‌های متعدد قرار نگیرد؛ چراکه کودکان نسبت به بزرگسالان در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. با این وجود، کودکان کار، نسبت به سایر کودکان در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. آسیب به سلامت روان، از جمله آسیب‌هایی است که کودک کار در طول حیات خویش تجربه خواهد کرد.

در یک دسته بندی کلی، مهمترین عواملی که سلامت روان کودک کار را در معرض آسیب قرار می‌دهد را می‌توان این گونه برشمرد:

  • وضعیت اقتصادی خانواده (فقر/ بی‌کاری/ درآمد کم)

بسیاری از کودکان کار، به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده و درآمد کم، یا به عللی مانند بی‌کاری والدین، بالاجبار در راستای تأمین معیشت خانوار از سنین کودکی به کار می‌پردازند.

این اشتغال از سنین پایین (ساعات مدید کار در کارگاه‌ها یا بر سر چهارراه‌ها و …)، اثرات سوئی بر سلامت کودک کار، از جمله روان او به‌جا می‌گذارد. اثراتی که (با توجه به وضعیت خانوادگی کودکان کار) جبران آن اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت و دشوار به نظر می‌رسد.

  • وضعیت رژیم غذایی (تغذیه ناسالم)

به دلیل مشکلات اقتصادی‌ای که این کودکان و خانواده‌هایشان درگیر آن هستند، امکان تهیه مایحتاج اولیه زندگی مانند تغذیه سالم و مناسب دشوار خواهد بود.

  • عدم حمایت‌ اجتماعی از جانب خانواده و دوستان

کودکان کار به‌دلیل مشکلات خانوادگی و زندگی در محیط‌های ناهنجار مانند محلات آسیب‌زای اجتماعی، در روند اجتماعی‌شدنشان با موانع عدیده‌ای روبه‌رو می‌شوند. این فقدان حمایت اجتماعی از جانب خانواده و دوستان که منابع اصلی گروه‌های اولیه به‌شمار می‌آیند، زمینه کناره‌گیری از اجتماع در کودک را فراهم خواهد آورد. انزوایی که در نهایت سلامت اجتماعی و روانی کودک را چه در سنین کودکی و چه در سنین بالاتر در معرض آسیب قرار می‌دهد.

  • کنار گذاشته شدن تحصیل

بسیاری از کودکان کار به‌دلیل مشکلات اقتصادی و نگرش منفی برخی از خانواده‌ها نسبت به تحصیل کودک و مسائلی از این دست، یا به تحصیل نمی‌پردازند، یا در صورت پرداختن به تحصیل، به‌دلیل اشتغال به کار یا مسائلی مانند ازدواج زودهنگام (به‌خصوص در دخترها) از تحصیل دور خواهند ماند.

  • بحران هویت فردی و اجتماعی

بخش قابل‌توجهی از کودکان کار یا جزو مهاجرین‌اند یا تعلق و وابستگی به گروه‌های فرهنگی متفاوت (با فرهنگ حاکم بر اجتماع) دارند. بسیاری از این کودکان اتباع در ایران متولد شده‌اند، حال آنکه والدینشان از کشور دیگری به ایران عزیمت کرده، و در این بین فاقد مدارک هویتی‌اند. این کودکان نه به‌طور کامل به فرهنگ والدینشان وابسته‌اند و نه به فرهنگ جامعه‌ای که درحال‌حاضر در آن زندگی می‌کنند تعلق‌خاطر خواهند داشت. این شرایطِ برزخ‌گونه، قطعاً ضربات جبران‌ناپذیری بر سلامت روان کودک وارد می‌کند.

  • اختلاف و ناسازگاری خانوادگی (عدم دلبستگی به خانواده)

خانواده‌های کودکان کار معمولاً فاقد انسجام و تعلقِ خاطر افراد نسبت به یکدیگر بوده، و این ناسازگاری اجتماعی زمینه کناره‌گیری کودک از خانواده را در کوتاه‌مدت و میان‌مدت فراهم می‌آورد. در همین راستا، اختلاف و ناسازگاری اجتماعی در بلندمدت، زمینه عدم دلبستگی به خانواده را در کودک به وجود خواهد آورد.

 بنابراین، ناسازگاری خانوادگی و در نتیجه آن عدم دلبستگی به خانواده زمینه‌ساز عوامل تهدیدکننده سلامت کودک کار به‌شمار می‌آید.

  • دسترسی آسان به مواد مخدر

قطعاً اعتیاد به مواد مخدر، تأثیرات ناگواری بر سلامت فرد به‌خصوص سلامت روان او خواهد داشت. کودکان کار به‌دلیل سکونت در مکان‌های ناهنجار اجتماعی نسبت به دیگر کودکان اجتماع، در معرض اعتیاد به مواد مخدر قرار دارند.

 

  • والدین یا بستگان معتاد و دوستان ناباب

یکی از معضلات پیش روی کودکان کار، اعتیاد والدین و دوستان آنان خواهد بود. معضلی که ممکن است زمینه گرفتار شدن آنان را فراهم خواهد آورد.

از این‌رو، بر مبنای مطالب ارائه شده در بالا، تلاش در جهت فراهم آوردن زمینه‌های سلامت روان کودکان کار، نتایج مطلوبی را در وهله اول برای خود کودک و در مرحله دوم برای اجتماع در پی خواهد داشت. از جمله این پیامدها (که در میان‌مدت و بلندمدت به‌وجود خواهد آمد) می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • حس رضایت و خرسندی
  • توانایی خندیدن و هیجان و سرگرمی داشتن در زندگی
  • توانایی مقابله بااسترس
  • هدف داشتن در فعالیت‌ها، روابط و زندگی
  • انعطاف در یادگیری مهارت‌های جدید و توانایی تغییر
  • تعادل بین کار و بازی، استراحت و فعالیت
  • توانایی ساخت و بهبود روابط
  • اعتماد به نفس و عزت نفس
 

منبع 2

منبع 3

 

 

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *