آموزش کودکان، نقش اساسی و تعیین کننده ای در زندگی آن ها در وهله اول، و نقش بسیار به سزایی در رشد و نمو جامعه در سیر وجودی آن خواهد داشت. در این دوران از زندگی کودکان، یادگیری کودکان، عمیق تر، سریع تر و آسان تر صورت میپذیرد. بی دلیل نیست که اکثر روانشناسان، مشاوران و متخصصان تعلیم و تربیت در فرآیند مطالعه ناهنجاری های رفتاری و عاطفی کودکان، ریشه رفتارهای ناهنجار را در گذشته او، یعنی در دوران کودکی و در بستر خانواده جست و جو می کنند (بهپژوه، 1394).
شخصیت کودکان، و روند یادگیری هنجارهای اجتماعی، تنها به دایره خانواده ختم نمیگردد.
بلکه در جوامع مدرن امروزی، بخش اعظم شکل گیری شخصیت فرد و آماده کردن آن برای ورود به جامعه، توسط نهاد آموزش و پرورش صورت میگیرد. اهمیت آموزش و پرورش آنجا مشخص میشود که جامعه شناسانِ آموزش و پرورش، کارکردهای چندگانه آموزش و پرورش را انتقال فرهنگ، جامعه پذیری،گزینش و تخصیص (تربیت افراد برای یادگیری مهارت و تخصص)، نظارت اجتماعی (القای ارزشهای وفاداری به نهادهای جامعه و درونی کردن آن در فرد)، یگانگی اجتماعی (ایجاد هویت مشترک)، نوآوری و تغییر، پرورش و رشد شخصی، کارکرد سرمایهگذاری (توسعه نیروی انسانی) و پرورش سیاسی دانسته اند، که یادگیری آن برای فرد و بقای جامعه لازم و ضروری است. به نحوی که هر گونه خللی در آن، بقای نظام اجتماعی را به خطر خواهد انداخت (علاقهبند، 1384: 87-79).
برای درک بهتر موضوع میتوان از طبقه بندی گروه های اجتماعی ارائه شده از جانب «چالرز هورتون کولی» استفاده کرد. کولی، گروه های اجتماعی را به دو دسته گروههای نخستین و گروههای ثانویه تقسیم کرده است. منظور از گروههای نخستین، گروه هایی است که در آن روابط افراد بسیار نزدیک و صمیمانه بوده و از نظر روانی نتیجه این تجمع صمیمانه، نوعی حل شدن افراد در یک کل مشترک است. به صورتی که دست کم در مورد بسیاری از هدف ها، زندگی فردی هرکس با زندگی و هدفه ای گروه آمیخته می گردد. بنابراین، از ویژگی های گروه های نخستین، یکی آن است که در تشکیل طبیعت اجتماعی و آرمانهای فرد سهم مهمی دارند و نیز افراد دارای روابط چهره به چهره و رویاروی میباشند که این خود مستلزم محدود بودن اعضاء گروه از سویی و پایداری روابط از سوی دیگر است. نتیجه این روابط، همکاری عاطفی، صمیمانه و کنش متقابل بین اعضا است. اما گروه های ثانویه، شامل گروه هایی می گردند که در آنها روابط افراد صورت رسمی تر، غیرصمیمانه تر و کم دامنه تری دارد. در این گروه ها، روابط افراد رسمی و غیرفردی است، یعنی کلیه اعضاء با در نظر گرفتن ماهیت هدف گروهی خود، ارتباط مناسبی را بین خود و دیگران ایجاد میکند. در گروه نخستین، فعالیت بیشتر شخصی است، در صورتی که در گروه ثانوی، شخص نقش کمتری دارد. در گروه نخستین، روابط عرفی و غیررسمی حاکم است، در حالیکه فعالیت اعضاء در گروه ثانوی، مبتنی بر مقررات وضع شده و ضوابط رسمی است (کوزر، 1389؛ کوئن، 1390). از اینرو، اجتماعی شدنِ نخستین، اجتماعی شدن کودکان خردسال در خانه و محل زندگی آن هاست. در آنجا ما نخستین بار با جهان آشنا میشویم، نخستین دیدگاهها و عقایدمان را پیدا میکنیم و نخستین قواعد برای تسلط و نظارت بر خویشتن را به وجود می آوریم. دومین اجتماعی شدن، توسط مدرسه، رسانه ها، دوستان و کسان دیگری صورت میگیرد که می کوشند به هویت و تفکر ما پس از اجتماعی شدن نخستین دوران کودکی، شکل بدهند (شارون، 1391: 154).
بنابراین، کودک در گروه نخستینِ خانواده، هنجارهای مورد نیاز جهت ورود به اجتماع را آموخته و در ادامه از طریق عضویت در گروه های ثانویه مانند مدرسه به تکمیل فرآیند یادگیری هنجارهای مورد قبول اجتماع میپردازد. به همین دلیل، گروه نخستین و ثانویه مکمل یگدیگر برای هنجارمند کردن کودک در اجتماع به حساب میآیند.
در شرایط حاضر که مدارس به دلیل شیوع کرونا قریب به دو ماه از تعطیلی آنها میگذرد، فرآیند یادگیری کودکان چگونه خواهد بود؟. آیا این وقفه ضربه جدیای به روند یادگیری آنان وارد نخواهد کرد؟.
«رابرت جنکینز» رئیس بخش آموزش یونیسف در دفتر مرکزی، در همین راستا عنوان کرده است که مدارس در بخش اعظمی از کشورهای جهان تعطیل شدهاند. این یک واقعه بیسابقه است و اگر ما هماکنون برای حمایت از آموزش کودکان به صورت جمعی اقدام نکنیم، جوامع و اقتصادها پس از شکست بیماری کرونا، شاهد تبعات طولانی مدت این تعطیلی خواهند بود (یونیسف، 2020).
این سخنان به خوبی نشان میدهد که خلل در فرآیند آموزش و پرورش کودکان و نسل در حال رشد چه مقدار میتواند مضر و جبرانناپذیر باشد. به همین دلیل است که بسیاری از کشورها از جمله ایران، سعی کردهاند که در دوران شیوع و تعطیلی مدارس، اقدام به آموزشهای مجازی از طریق فنآوریهای جدید مانند واتساپ، تلگرام و یا حتی از طریق تلویزبون کردهاند. با تمام ضعفهای موجود، در این برهه زمانی و شرایط حاد جامعه، این روش بهترین روش در جهت آموزش کودکان، در سطح جهان مورد استفاده قرار گرفته است.
به هر روی، بسیاری از کارشناسان، تعطیلی مدارس را برای جوامع بشری خطرناک قلمداد کردهاند. این مسئله با وجود آن است که شمار متعددی از خانوادهها خود دارای شرایط بهنجار و مطلوب بوده، و بسیاری از فنون جامعهپذیری و هنجارهای مورد قبول اجتماع را در طی فرآیند رشد کودک به آن آموزش دادهاند یا در حال آموزش آن میباشند. با این حال، همین دور افتادن از سیر یادگیری مهارتهای نوین در راستای جامعهپذیری در محیط مدارس، نشان از لازم و ملزوم بودن فرآیند یادگیری در خانه و مدرسه میباشد. به همین دلیل است که جامعهشناسان، گروههای نخستین و ثانوی را مکمل هم میدانند.
اما شرایط در مورد کودک کار، چگونه خواهد بود؟. کودک کاری که در بسیاری از مواقع دچار ضعف نهاد خانواده بوده و این نهاد نتوانسته است به خوبی کارکرد خود را در راستای جامعهپذیری کودک ایفا کرده و زمینه ورود آن به اجتماع را آماده کند. بنابراین، ما میتوانیم با دو نوع کودک مواجه شویم. اول، کودکی که در نهاد خانواده در بهترین شرایط ممکن قرار دارد و توسط نهاد بهنجار خانواده، توانسته است بسیاری از هنجارهای مورد قبول اجتماع را فراگیرد و در شرایط کنونی به دلیل شیوع کرونا و تعطیلی مدارس، روند تکمیل فرآیند اجتماع پذیری آن (منظور اجتماعی شدن ثانویه) با خلل مواجه گردیده است. در این شرایط است که بسیاری از کارشناسان، چنین وضعیتی را بحرانی قلمداد کردهاند. حال کودک کار و آسیبی (نوع دوم) که به دلیل ضعف نهاد خانواده نتوانسته است بسیاری از هنجارهای مطلوب اجتماع در راستای ورود به جامعه را در نهاد خانواده کسب کند، در شرایط کنونی و با تعطیلی مدارس، با چه وضعیتی مواجه خواهد بود؟. بسیاری از کودکان نوع اول، برای جبران این نقیصه، به کمک فنآوریهای نوین و تلویزیون و … سعی در تکمیل این فرآیند یادگیریِ مهارتهای مطلوب داشتهاند. اما کودک کار و در معرض آسیب چگونه میتواند این نقیصه را در شرایط کنونی رفع کند؟.
بسیاری از این کودکان، همراه با سایر اعضای خانواده در بدترین شرایط مکانی در حال گذران زندگی اند، تا آنجا که این کودکان برای معیشت روزانه خانوادهشان مجبور به کار بوده و بسیاری از آنان در خانه شان حداقل های کودک نوع اول را هم در اختیار ندارند. در مصاحبه هایی که با بسیاری از متخصصین حوزه مددکاری اجتماعی، روانشناسان و .. صورت گرفته است، این نتیجه حاصل شد که بخش قابل توجهی از این کودکان، به دلیل آن که در محیط خانه فاقد کتب آموزشی، کتب داستان، تلویزیون و … اند توانش کلامیشان بسیار محدود بوده؛ به عبارت دیگر، دایره لغاتِ هنجارمندشان بسیار کم میباشد. چنین کودکی، با شرایط وضعیت اقتصادی آسیبپذیر خانوادهاش، چگونه می تواند جای خالی آموزش های کسب شده در مدرسه را پر کند؟.
خانواده یا صورت نگرفته است یا ناقص بوده، لازم است که نهاد آموزش و پرورش، علاوه بر فراهم کردن کارکردهای خود برای جامعه پذیری این کودکان، کارکرد نهاد خانواده این کودکان را نیز برعهده بگیرد. به همین دلیل است که در مدرسه صبح رویش، سعی بر آن است که علاوه بر آموزش بسیاری از مهارتهای نوین مانند یادگیری مهارت های تخصصی (مهارتی که در آینده و در سن بزرگسالی زمینه درآمدزایی را برای کودک فراهم کند)، مهارتهای زندگی مانند نه گفتن، تعامل هنجارمند با سایر اعضای اجتماع، تاب آوری و کنترل خشم و… به این کودکان آموزش داده شود.
از اینرو، برای این کودک کار، مدرسه هم کارکرد نهاد خانواده را خواهد داشت و هم کارکردهای مختص به خویش را. اما در شرایطی که به دلیل شیوع کرونا، مدارس تعطیل شدهاند و قطعاً در این فرآیند خلل جبرانناپذیری به وجود آمده است، کودک نوع دوم (کودک کار و آسیب) به مراتب ضربه شدیدتری را نسبت به کودک نوع اول تجربه خواهد کرد.
منابع
بهپژوه، احمد (1394)، خانواده و کودکان با نیازهای ویژه، تهران: انتشارات آوای نور
شارون، جوئل (1391)، ده پرسش از دیدگاه جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نی
علاقهبند، علی (1384)، جامعهشناسی آموزش و پرورش، تهران: روان
کوزر، لوئیس (1389)، زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: علمی
کوئن، بروس (1389)، درآمدی به جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: توتیا
یونیسف (2020)، در پی شیوع بیماری کرونا و تعطیلی بیشتر مدارس، یونسف فعالیت خود را در 145 کشور با هدف تداوم یادگیری کودکان افزایش میدهد، 2 آوریل.
WWW.unicef.org/iran
منبع تصویر: familypsy.ir