بیشتر پدرومادرها به این فکر میکنند که کودکانشان را پیش از دبستان یا از همان سالهای اول دانشآموزی به کلاس زبان بفرستند. بعضی از آنها هم بین خودشان تقسیم کار میکنند؛ یکی میشود والد انگلیسیزبان و والد دیگر هم به زبان فارسی با فرزند خردسالش صحبت میکند تا از هزینههای مادی و معنوی یادگیری زبان دوم کاسته شود. آنهایی که بعد از اتفاق رنجآوری در بزرگسالی میروند پی خودشناسی، درمییابند بزرگترین میراثی که میتوانستند از دوران کودکی از سرپرستان خود یاد بگیرند، دانستن زبان روان خود و دیگران بود؛ زبان تواناییهای خود، زبان همدلی و خودمراقبتی، زبان عشق، زبان شناخت نیازها، احساساتشان و… . ما با جابزی، این مدرسه خوشسفر صبحرویش، به منطقههای مختلف تهران و شهرستانهایش میرویم تا کودکان زحمتکشی را که از محلههای دروازهغار و باغآذری دوراند، ملاقات کنیم. این مدرسه سیار، تابستانش را در ایستگاه دولتآباد با آموزش «زبان زرافه» به بچهها گذراند. گامبهگام این آموزش، براساس کتاب زبان زرافه است که در دستهبندی مهارتهای ارتباطی، شناختی و شناخت احساسات قرار میگیرد. این زبان را با هدف یاددادن خودآگاهی و ارتباط بدون خشونت به کودکان دولتآبادی انتخاب کردیم. نمایش خلاق، قصهگویی و بازیهای گروهی ابزارهای ما بودند برای انتقال زبان زرافه. در ایستگاه هروی درباره احساسات، تاثیر فکر بر احساس و اثر احساس روی رفتار با کودکانمان صحبت کردیم. این آموزشها را در هفتههای متوالی با هنر گفتوگو، قصه و نقاشی با کودکانمان پیش بردیم. ریشه بیشتر موضوعاتی که در بزرگسالی با آن دستوپنجه نرم میکنیم، مثل رشد نکردن تفکر انتقادی و خلاق یا خودمراقبتی و حتی روش درست مطالبهگری به روزگاری برمیگردد که کودک بیدفاعی بودیم؛ از این رو، درباره قوانین و تاثیر آن در جامعه با بچهها صحبت کردیم که با روش گفتوگو و اجرای نمایش خلاق آن را پیش بردیم.
ایستگاه هروی گروه درسی هم دارد. در گروه درسی، الفبا را با کودکان تمرین کردیم. یک هفته آموزش الفبا، هفته بعد مرور الفبا و مهارت شناختی. دوشنبهها روزی است که جابزی برای کودکان کلاسهای حضوری برگزار میکند. در این کارگاه حضوری دو گروه مهارتی و درسی در دستور کارمان قرار میگیرند. در گروه مهارتی مهارت خودآگاهی، شناخت احساسات، تفکر انتقادی، خودمراقبتی و توانایی برقراری ارتباط موثر بینفردی را با اجرای نمایش، قصهگویی و گفتوگو به مخاطبان کوچکمان یاد دادیم. در گروه درسیمان درباره آموزش الفبا تا دال، یاد دادن علوم زیستی مثل چرخه آب و اطلاعاتی درباره سنگها و گیاهان با بچههایمان حرف زدیم و حتی بهاتفاق یکدیگر بذر کاشتیم. چهارشنبههایمان با کودکان کوره شمسآباد میگذشت. اقتضای رده سنی بچهها این بود که با زبان نمایش خلاق، داستانگویی و نقاشی با آنها حرف بزنیم. ما با کودکان کوره هر آنچه را که فکر میکردیم ضروری است، درباره مراقبت فردی مثل مراقبت از دهانودندان، کمکهای اولیه و… بگوییم، گفتیم و نشان دادیم. در زمینه آموزش مهارتهای زندگی به آنها درباره پذیرش تفاوت فردی و تمسخرنکردن دیگران حرف زدیم. شناخت احساسات، مهارت ارتباط میانفردی، عزت نفس و… از مهارتهای دیگری بود که به این کودکان عزیز آموختیم. «کوره بخشی» ایستگاه جدید ماست. برای بررسی و محک زدن توانایی شناختی اولیه این کودکان، به مدد نقاشی و داستانگویی _در تابستان و آغاز کار دوستی با این کودکان_ متوجه شدیم که در چه جایگاهی قرار دارند؛ کار آموزشی را با توجه به آنچه مربیها از سطح بچهها دریافت کرده بودند، بر پایه مهارت علوم زیستی مثل شناخت سنگها و همینطور تفکر مشارکتی و تقویت خلاقیت ادامه دادیم. این بخشها را با استفاده از پوسترهای داستانگویی یادشان دادیم. حالا پروژه خودآگاهی و شناخت توانمندی، موضوعی است که بر آن متمرکز شدهایم. نام این پژوهش، «تیشرت من» است که دارد با موفقیت پیش میرود. تیشرت من از سه بخش اهداف و علایق، توانمندنی و اطلاعاتی که کودکان درمورد خودشان دارند، تشکیل شده است و داریم آن را اجرا میکنیم. تیشرت من خوشبختانه دارد خوب پیش میرود.
منبع: گاهنامه فرهنگی اجتماعی صبحرویش، سال چهارم، شماره ۱۴، مهرماه ۱۴۰۳