اشتراک گذاری

رفتار درست

يكى از هميارامون تعريف مى‌کرد: صبح‌ شنبه تو راه مدرسه بودم که توی مترو طبق معمول بچه‌ای رو دیدم که فال و آدامس می‌فروخت. جلوی ما ایستاد و قبل از اینکه شروع به تبلیغ کنه, خانم کناریم یه اسکناس گذاشت توی دستش. بدون اینکه چیزی بخره, دختر فروشنده هم رفت به سمت مقابل و شروع به تبلیغ کرد. یک عالمه از محتوای آخرین کارگاه نحوه‌رفتار اومد توی ذهنم! به خانم بغل دستیم زدم و آروم توی گوشش گفتم لطفا یه آدامس یا دستمال بردارید تا دور نشده, اینکه بدون دلیل بهش پول دادید حس تکدی‌گری رو تشدید می‌کنه و شان فروشنده بودن رو از این بچه می‌گیره. یه کم نگاهش گنگ شد و بعد به فکر فرو رفت, دختر فروشنده داشت دور می‌شد که خانم کناریم صداش زد و یه آدامس از بساطش برداشت.خوشحال شدم که اثر حرفم رو اینقدر سریع دیدم. پیش خودم گفتم الان بهترین فرصته که صبح‌رویش رو به این خانم معرفی کنم. شروع کردم و وقتی اشتیاقش رو دیدم ادامه دادم, مترو به شوش رسید ولی اوج حرفامون بود, تا جایی که خانم پیاده می‌شد واسش گفتم و آخرش شماره خودم و شماره مدرسه رو دادم.
تا اون لحظه فکر نمی‌کردم که بتونم صبح‌رویش رو برای یه غریبه توضیح بدم و دعوتش کنم به کار داوطلبی با این بچه‌ها. اما خب انجامش دادم و امیدوارم نتیجه بخش باشه

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *